caviipaz

میتونی بهترین پاورپوینت و طرح های گرافیکی و همه چی پیدا کنی

caviipaz

میتونی بهترین پاورپوینت و طرح های گرافیکی و همه چی پیدا کنی

آخرین مطالب
پیوندهای روزانه

اگرچه ممکن است تصور شود که بر اساس موضوع ارائه من، مخاطبان از من انتظار دارند که در درجه اول از مریم و مقدسین صحبت کنم، اما لازم می دانم که با آنچه واقعاً یک دعا است شروع کنم.
شاید شناخته‌شده‌ترین تعریف از دعا از سنت آکویناس توماس گرفته شده باشد که می‌گوید دعا عبارت است از "سپردن ذهن - یا روح و قلب -  به وقف کامل به خدا . " بنابراین، محتوا، معنا و هدف واقعی دعا این نیست که خداوند را از نیازهای خود آگاه کنیم یا از او چیزی بخواهیم (چه برای خودمان و چه برای دیگری)، بلکه به عنوان آخرین چاره، یکی شدن با خداست. و برای ممکن ساختن آن، مال خود.
در نتیجه، ما می‌توانیم دعا را خیلی ساده‌تر تعریف کنیم: دعا گفتگوی قابل اعتماد کودک با پدر است. یا نه حتی یک مکالمه به معنای واقعی کلمه، بلکه با پدر خود باشید - تا حد امکان. بهترین تصویری که می توانم برای نشان دادن این موضوع ارائه دهم، کودک کوچکی است که در آغوش پدرش خزیده است، پدرش را به آرامی و در عین حال محکم در آغوش گرفته است، و مجبور نیست چیزی بگوید، فقط با احترام و اعتماد و امنیت وصف ناپذیر به پدرش نگاه می کند. چشمانش، از نزدیک تماشا می کند که پدر چه می کند، با او یکی می شود، که سال ها بعد او نیز یک کودک کوچک جدید را در آغوش می گیرد و او را در همان آغوش آرام اما محکم نگه می دارد.
بدون شک، این مستلزم ایمان است، بنابراین دعای واقعی همیشه یک عمل ایمانی است - حتی اگر ممکن است برعکس بیان شود، مثلاً: "ایمان آوردم، مرا در بی ایمانی یاری کن!" یا خداوندا از من بیرون برو زیرا که من مردی گناهکار هستم.
ایمان چیست؟ در ابتدای فصل 11 نامه عبری، تعریفی از دین وجود دارد که ترجمه های استونیایی آن، به نظر من، موضوع را واضح تر نمی کند، بلکه گیج کننده تر است. مخصوصاً آخرین موردی که باعث می شود فقط شانه هایم را بالا بیاندازم: «ایمان واقعیت چیزی است که به آن امید است، برهان نادیدنی». ترجمه عهد جدید در سال 1989 بهتر است: "اما ایمان، جوهر چیزهایی است که به آنها امید می رود، و شاهد چیزهایی است که دیده نمی شوند." ترجمه 1968 بسیار بهتر از ترجمه قبلی است: «اما ایمان، اطمینان از آنچه انتظار می رود، و یقین به چیزهایی است که دیده نمی شود». این به وضوح بر اساس ترجمه ای از 1739 است که قدیمی اما واضح تر است:«ایمان آغا به چیزهایی که انتظارش را می کشد و بخشش چیزهایی که دیده نمی شود، یقین است».
با این حال، به نظر من هیچ ترجمه ای معنای واقعی متن اصلی را نمی رساند، که وقتی به متن این آیه در کتاب مقدس عبری نگاه می کنیم، آشکار می شود. از قبل به خوانندگان هشدار داده شده است که کناره گیری کنند و تشویق شده اند که وفادار و وفادار بمانند. این تعریف با فهرست بلندبالایی از قهرمانان مذهبی عهد عتیق دنبال می‌شود که بیشتر آنها باید رنج‌های سختی را متحمل می‌شدند و حتی جان خود را از دست می‌دادند، یا حداقل با چالش‌های جدی و ناآگاهی از آنچه در پیش است مواجه بودند.     
بنابراین، ایمان، همانطور که در عبرانیان 11: 1 تعریف شده است، توانایی و تمایل به دیدن چیزها آن گونه که واقعا هستند، نه آن گونه که ممکن است به نظر برسند، و امیدی است که از آن ناشی می شود، که حتی اعتماد به اصطلاح آشکار و تزلزل ناپذیر را به چالش می کشد. خدایی که صاحب همه چیز است این بدان معناست که مفهوم دین تا حد زیادی با آنچه قبلاً در مورد نماز گفتم همپوشانی دارد: ما می‌توانیم دقیقاً از همان تصویر کودکی که روی دامن پدرمان نشسته است برای نشان دادن آن استفاده کنیم - با این تفاوت که قبل از اینکه روی پدر تمرکز داشتیم که کودک را در آغوش گرفته بود. بازوهایش را، حالا می‌توانیم به این فکر کنیم که چطور آن کودک با دستان کوچکش پدرش را دور پدرش می‌گیرد و سعی می‌کند تا جایی که می‌تواند فشار دهد و امیدوارانه از خودش بپرسد: "درد می‌کشد؟" (البته به عنوان نکته جانبی، پدر درد دارد،

اکنون می توان گفت که چنین ایمانی کور است. من قطعاً پاسخ نمی دهم - چنین ایمانی واقعاً به معنای دیدن چیزها، همانطور که گفته شد، آنطور که واقعاً هستند، است، نه آنطور که ممکن است در ابتدا یا قبل از هر چیز به نظر برسند. در یونانی، کلمه ὑπόστασις در اینجا استفاده می شود که در این زمینه می توانیم آن را به عنوان "ماهیت واقعی [چیزی یا کسی] ترجمه کنیم".

آیا ایمان کودک خردسال به پدرش، اعتماد بی قید و شرطش به پدرش کور است؟ شاید. اما کدام یک از ما دوست ندارد دوباره چنین ایمان و اعتمادی را تجربه کند و احساس امنیت ناشی از آن را تجربه کند - این علم مطمئن است که هر چه در اطرافم می گذرد، همه چیز خوب خواهد بود، زیرا من در آغوش پدرم هستم! بیهوده نیست که عیسی روشن ترین نمونه ایمان واقعی و عظمت واقعی را بیان می کند و به سؤال شاگردان بزرگ در ملکوت آسمان پاسخ می دهد: "در حقیقت به شما می گویم، مگر اینکه تبدیل شوید و مانند فرزندان شوید. ، به ملکوت آسمان وارد نخواهید شد. پس هر که خود را مانند این طفل کوچک فروتن کند، در ملکوت آسمان بزرگتر است. و هر که چنین فرزندی را به نام من بپذیرد، مرا پذیرفته است.» پس از آن به طور خلاصه به آن باز خواهیم گشت - زمانی که شروع به صحبت از مقدسین در بهشت ​​کنیم.

پس اجمالاً دعا، اعتلای روح و قلب به درگاه خداوند، بر اساس ایمان و از روی توکل و در عین حال مؤید همان ایمان و توکل است.

بدون شک اشکال مختلفی از درخواست وجود دارد. من به طور مفصل به آنها نمی پردازم، فقط ذکر می کنم که اصلی ترین آنها دعای مشاهده، دعای تفکر، دعای حمد، نماز شکر، دعای اقرار و به اصطلاح دعا است. مورد دوم می تواند از نظر محتوا بسیار متفاوت باشد، مانند اعتراف به گناه، فریاد دردناک، دعوت به کمک، یا صرفاً درخواست برخی چیزها از خداوند، چه برای خود یا شخص دیگری در شفاعت. با این حال، همه این انواع یا اقسام عبادت با هم متحد می شوند - یا حداقل باید با هم متحد شوند - با ایمان به خدا آمدن و خالصانه خود (یا شخص مورد دعا) را به خدا سپردند.

با این حال، من می خواهم در مورد مراحل مختلف نماز، یعنی سه مرحله مهمتر که با سه مرحله حیات یا رشد معنوی انسان یعنی طهارت، روشنگری و وصل هم مطابقت دارد، کمی بیشتر وارد شوم. من در اینجا تأکید می کنم که این سه سطح نباید با یکدیگر مخالف باشند و نمی توان آنها را کاملاً متوالی درک کرد، زیرا معمولاً در طول زندگی زمینی انسان همپوشانی دارند و تغییر اصلی - در مورد رشد معنوی واقعی - این است که چقدر یا یکی دیگر از این درجات یا جنبه های مختلف زندگی انسان.

بدیهی است که تطهیر به این معناست که این کلمه می گوید: انسان باید پاک شود، از گناه و گناه و از هر چیزی که او را مستعد گناه می کند یا او را به گناه سوق می دهد، یعنی از بدی ها و عادات و تمایلات بد. از آنجایی که می دانیم عبادت یکشنبه یا شنبه نه تنها باید شامل آزمایش وجدان، اعتراف و توبه ما باشد، بلکه حداقل باید تا آخر عمر هر روز پایان یابد (طبق سنت قدیمی، اعتراف در واقع متعلق به آغاز روز)، که بخش اساسی زندگی معنوی یک فرد نه تنها در ابتدا بلکه همیشه است. اما در اینجا باید تغییر خاصی رخ دهد: نه به این معنا که انسان کمتر احساس گناه کند، بلکه به این صورت که کمتر و کمتر گناهان او را بیشتر و بیشتر می کنند.

روشنگری به تعبیری پاسخ به جستجو یا فریاد روحی است که تمام زندگی انسان و همچنین افکار و قلب او را پر می کند، زیرا او شروع به تجربه و درک گناه و موقعیت ناامید خود می کند. به بیان تصویری، مانند پرتوی از نور است که دری را برای شخصی محصور در یک اتاق تاریک نمایان می کند و از طریق آن می تواند فرار کند - یا به طور دقیق تر، نوری است که از در می تابد و راه خروج را به شخص نشان می دهد. وضعیت اجتناب ناپذیر و این در، البته، همانطور که خودش می گوید، نجات دهنده ما عیسی مسیح است. و این بدان معنی است که روشنگری در واقع این است که انسان شروع به دیدن مسیح به عنوان تنها امید و نجات دهنده خود می کند، تصمیم می گیرد از او پیروی کند و از او پیروی کند.

نمونه ای از چنین شوک و روشنگری متعاقب آن، داستان همان دعوت پطرس است که قبلاً جمله ای از آن را نقل کرده ام: «اما چون شمعون پطرس آن را دید، جلوی زانوهای خود افتاد و گفت: از من دور شو، زیرا من من انسان گناهکار هستم!» زیرا بر او و همه کسانی که با او بودند، از طعمه‌ای که گرفته بودند، ترس بود. همینطور یعقوب و یوحنا، پسران زبدی، یاران شمعون. عیسی به شمعون گفت: «نترس. از این به بعد باید مردم را دستگیر کنید! و چون قایقهای خود را به ساحل آوردند، همه را رها کردند و به دنبال او رفتند.

این بدان معنا نیست که پیتر سرانجام پس از این تجربه روشن شد. نه، او هنوز راه درازی در پیش داشت و طبق سنت کلیسا، در روزهای آخر عمرش هنوز به این پایان نرسیده بود. تنها زمانی که او آماده بود به عنوان یک شهید برای مسیح و گله او بمیرد، می‌توانستیم بگوییم که او واقعاً روشن شد، یعنی اکنون آنچه در مورد ایمان در عبرانیان گفته شد را به یاد می‌آوریم. اما در حالی که این روشنگری نهایی احتمالاً کمابیش همان زمان برای همه خواهد بود، اما همان تطهیر است: هم کیفیت و هم کمیت آن (همچنین می توانیم بگوییم: وضوح و کامل بودن) باید در طول زمان تغییر کند. مسیحی در مسیر رشد روحانی خود باید به طور فزاینده ای به آرمانی که توسط پولس رسول بیان شده است نزدیک شود:"اکنون من دیگر زندگی نمی کنم، بلکه مسیح در من زندگی می کند." توجه می‌کنیم که پولس دستیابی به این ایده‌آل را نه بر اساس آرزوها یا خیر خود انسان، بلکه فقط بر فیض خدا در مسیح استوار می‌کند. او ادامه می دهد: "و آنچه اکنون در جسم زندگی می کنم، با ایمان به پسر خدا زندگی می کنم که مرا دوست داشت و خود را برای من فدا کرد."

سومین مرحله یا جنبه رشد معنوی و زندگی دینی اتحاد است - همچنین هدفی که در راه هستیم: خدا همه چیز در همه چیز است. این نوعی اتحاد است که نماد آن، مثلاً با اتحاد زن و مرد از طریق عشقی است که خود را در کمال ارادت می بخشد و دیگری را در گشایش کامل دریافت می کند، که با زندگی جدیدی که از آن پدید می آید تاج گذاری می شود. یا همان تصویری از پدر و فرزندی که روی بغل او نشسته‌اند، پیوندی که واقعاً نمی‌تواند برای کسی که خودش آن را تجربه نکرده است توصیف کند.

در زندگی معنوی ما و در رابطه ما با خدا، حداقل گاهی اوقات، امیدواریم لحظات مشابهی وجود داشته باشد: به شکلی غیرقابل توصیف ما تجربه می کنیم و می دانیم که اکنون همه چیز خوب است، زیرا با هم هستیم - با او که آنقدر ما را دوست داشته است که او پسر یگانه خود را برای ما عطا کرد، از طریق همان پسری که خود را بی چون و چرا تسلیم کرده است تا عشق الهی و فراوانی زندگی واقعی را به ما عطا کند.

اینها احتمالاً فقط چند لحظه و عمدتاً بسیار کوتاه از سعادت هستند - پیشگویی از سعادت ابدی آینده. پیشگویی های سعادتی که ما معتقدیم مریم باکره و سایر مقدسین قبلاً در آن هستند - و چون آنها آنجا هستند، در این کمال الهی، می توانیم مطمئن باشیم که آنها نیز در دعای کامل و بی وقفه زندگی خواهند کرد.

این ممکن است برای بسیاری تعجب آور به نظر برسد - برای کسانی که دعا برای آنها فقط به معنای درخواست چیزی از خداوند است. اگر اینطور بود، اولیای الهی دیگر نیازی به دعا در بهشت ​​نداشتند، زیرا همه چیز دارند. اما همانطور که قبلاً دیدیم، دعا بسیار فراتر از رساندن نیازهای ما به خدا است - که به خودی خود بسیار عجیب است، زیرا کاملاً مسلم است که خداوند نیازهای ما را بسیار بهتر از ما می داند.

همانطور که گفتم، سه مرحله یا وجه زندگی معنوی با همان سه مرحله دعا مطابقت دارد. ما می توانیم آنها را با ورودی های مختلف معبد در اورشلیم نشان دهیم.

اولین و بیرونی ترین آنها دادگاه غیریهودیان است. می‌توانیم آن را یک دعای طبیعی مبتنی بر یک وجدان طبیعی بنامیم - شاید نه حتی یک وجدان آگاهانه و شخصی، اما حداقل در ابتدا احساس مبهم خاصی از حضور «چیزی بالاتر» - که می‌توان آن را مثلاً با حیرت از عظمت و زیبایی خلقت خداوند؛ همچنین مثلاً در درک اندازه ذهنی انسان) و ترس یا تحسین ناشی از آن یا هر دو. همچنین، در آگاهی از نیازها یا مشکلات کوچکتر یا بزرگتر، در فریاد کمک از کسی، حتی یک قدرت برتر ناشناس، یا در یک شکایت. چنین دعاهایی در به اصطلاح پیشروی غیریهودیان می تواند بسیار متفاوت باشد - و به نوعی با درجه تطهیر شرح داده شده در بالا در زندگی معنوی یک شخص مطابقت دارد: انسان می فهمد، اینکه او بر همه چیز مسلط نیست، حتی بر خودش، که به کسی یا چیزی وابسته است و سعی می کند بر اساس آن درک عمل کند. همانطور که گفته شد، همچنین می تواند یک "دعا" کاملاً ناخودآگاه باشد - مانند زمانی که شخصی قبل از انجام کاری مهم به خود می گوید: "با من خوب برو!"، یا از شخص دیگری بخواهید که انگشتان شما را روی هم بگذارد.

این هنوز یک دعای مسیحی نیست - و در عین حال رایج ترین، مکرر ترین و شاید تنها دعایی است که تاکنون برای بسیاری از مسیحیان شناخته شده است. مانند واقعیت بسیاری از مسیحیان، آنها فقط زمانی دعا می کنند که نیازی داشته باشند که در بالا توضیح داده شد، مانند زمانی که خود را در موقعیتی اجتناب ناپذیر می بینند، نیازهای بی سابقه ای دارند، یا به دلایلی مانند مشکلات سلامتی به شدت ترسیده اند. چنین برداشتی به همان اندازه که از مقدس ترین مکان معبد غیریهودی دور است از دعای واقعی دور است - اگرچه در بیرون ممکن است کاملاً نزدیک باشند.

قدم بعدی حیاط اسرائیل خواهد بود - من در اینجا بین حیاط زنان و مردان تفاوتی قائل نمی شوم. دعایی است مبتنی بر ایمان وحیانی و علم استوار و روشنی که مورد خطاب قرار می گیرد. این درخواست نیز می تواند اشکال مختلفی داشته باشد: از تدبر و مشاهده تا ساده ترین و رایج ترین دعا. یقیناً، به ویژه در مورد دعای مشاهده ای، بسیار نزدیکتر است به آنچه که ما باید برای آن نه تنها در نماز بلکه در طول زندگی معنوی خود تلاش کنیم - زیرا همانطور که قبلاً در عصر روشنگری گفتم، ما درهای حضور خدا را باز کرده ایم: خدا خودش یکی از ماست تا با او یکی شویم. پسر خدا فرزند انسان شده است تا ما فرزندان خدا شویم. علاوه بر این: او خود را تسلیم کرده است،

به عنوان یادداشت جانبی، بهترین ابزار برای دعای مراقبه و مشاهده ای که چند بار ذکر کردم، متون مقدس، به ویژه اناجیل است، که در آن با کنکاش در وقایع و سخنان خداوند پیش روی ما، به ما این امکان را می دهد که خود را در این دعا قرار دهیم. در وسط آن، سعی کنیم به آنچه خوانده‌ایم، که این داستان‌ها درباره آنها صحبت می‌کنند، نگاه کنیم، حتی گفتگو - به‌ویژه، البته، با مسیح و با خود خدا.

در اینجا به درجه سوم می رسیم، که من آن را با مقدس ترین مکان معبد برابر می کنم، جایی که فقط کاهن اعظم مجاز بود طبق قانون قدیم برود و فقط یک بار در سال، در روز بزرگ کفاره، عذرخواهی کند. قوم اسرائیل برای آمرزش گناهانشان. مسیح ما را با خون خود فدیه داده است، در او راه به سوی تخت فیض باز است، و این بدان معناست که نه تنها کاهن اعظم اکنون سالی یک بار است، بلکه همه ما می توانیم همیشه در این مکان مقدس، در ابدیت باشیم. حضور فیض و جلال خود خدا نامه به عبرانیان این وضعیت جدید را با استعاره زیر توصیف می کند:

«شما به کوهی که دست آن را لمس می‌کند و در آتش می‌سوزاند نزدیک نشده‌اید، نه تاریکی، نه تاریکی، نه صدای شیپور، و نه صدای کلام، که شنوندگانش خواسته‌اند که سخنی اضافه نشود. . زیرا آنها نتوانستند این فرمان را تحمل کنند که اگر وحش به کوه دست بزند سنگسار خواهد شد. و این منظره چنان وحشتناک بود که موسی گفت: «من می ترسم و می لرزم! اما شما به کوه صهیون و به شهر خدای زنده و به اورشلیم که در آسمان است و به ده ها هزار فرشته و به کلیسای نخست زادگان که در آسمان مکتوب است آمده اید، به عیسی و به خون پاشیدن که از خون هابیل بهتر است. پس بیایید شکرگزار باشیم که پادشاهی داریم که نمی لرزد،

در اینجا بالاخره به مریم و مقدسین می رسیم و فکر نمی کنم نیازی به گفتن بیشتر باشد. مقدّسین کسانی هستند که «کامل شده‌اند که عادل هستند»، که کتاب مقدس عبری برای آنها می‌گوید که ما با آنها در برابر چهره مقدس خدا می‌ایستیم. پس از رسیدن به سعادت و کمال بهشتی، دست از دعا بر نمی دارند، بلکه تنها در آنجا به دعای واقعی می پردازند. البته، لازمه آن این است که آنها، حتی در محدودیت های زمینی خود، سعی کنند تا جایی که می توانند و می توانند کامل دعا کنند، همانطور که در کتاب اعمال رسولان آمده است که شاگردان «پیوسته با مریم مادر عیسی و با او در دعا بودند. زنان و برادران . » سعادت بهشتی در این است که خداوند را بی درنگ "آنگونه که هست" ببینیم - همه چیز کاملاً واضح و روشن است.«خدا نور است و هیچ تاریکی در او نیست».

با این حال، در عین حال، آنها همچنان با ما هستند، و به ویژه هنگامی که ما در برابر خدا در نماز (یا در آغوش او در کودکی) می ایستیم، می بینیم که وقتی خدا را رو در رو می بینند، با ما دعا می کنند و و آنها به بهترین شکل ممکن به مبارزه ما در اینجا روی زمین کمک خواهند کرد، تا زمانی که کلام منجی به ما گفته شود: "شما تا زمان مرگ وفادار بودید - من به شما تاج زندگی می دهم!"

"عذرخواهی از اعتراف آگسبورگ" منتشر شده در سال 1531، که بخشی از اعتقادات کلیسای لوتری است، در مورد مقدسین، از جمله موارد دیگر، آمده است:

 عقیده ما احترام به مقدسین را تأیید می کند. و سه راه برای این کار وجود دارد. اولین مورد تشکر است. ما باید خدا را شکر کنیم که رحمت خود را به ما نشان داده است، که میل به نجات مردم نشان داده است، که معلمان و هدایای دیگری به کلیسا داده است. و این هدایا در همه چیز تعالی خواهند داشت، زیرا آنها عالی هستند. احترام دیگر، تأیید ایمان ماست. وقتی می‌بینیم که پطرس به خاطر انکارش بخشیده شد، ما را تشویق می‌کند که باور کنیم فیض واقعاً در برابر گناه زیاد شده است. حرمت سوم اولاً تقلید از ایمان و در نتیجه همه فضایل است که هر کس باید به دعوت خود انجام دهد. ما هم موافقیم که که فرشتگان برای ما دعا کنند. ما موافقیم که همانطور که مقدسین زنده عموماً برای کل کلیسا دعا می کنند، در بهشت ​​نیز برای کل کلیسا دعا می کنند.»

مقدسین در بهشت ​​نیستند به این دلیل که در اینجا بر روی زمین کارهای بزرگی برای قدرت، حکمت، فضیلت و خوبی خود انجام داده اند، بلکه به این دلیل که تمام امید خود را به فیض خدا بسته اند، به او ایمان آورده اند، بر او توکل کرده اند و به او اعتماد کرده اند. خود، و به دنبال کمال کامل به سوی وحدت با او بود. بیایید به یاد بیاوریم که عیسی در پاسخ به این سؤال که چه کسی در ملکوت آسمان بزرگتر است، چه گفت: کسی که آماده است مانند یک کودک کوچک در برابر پدرش در حضور خدا باشد.

به همین دلیل است که دعای اولیای الهی در بهشت ​​بسیار ارزشمند است. مردم اغلب می پرسند که اصلاً چه دعایی بخوانند، وقتی معتقدیم خدا همه چیز را می داند و همه چیز را به مشیت خود هدایت می کند، نماز چه فایده ای دارد. بالاخره ما با دعای خودمان نمی توانیم خدا را تحت تأثیر قرار دهیم یا اراده او را تغییر دهیم؟!

پاسخ به این سؤال و شبهاتی که زیربنای آن است، در واقع بسیار ساده است: مشیت الهی نه تنها تعیین می‌کند که چه اتفاقی می‌افتد، بلکه چگونگی و تحت چه شرایطی این یا آن چیزها محقق می‌شود. این بدان معناست که خداوند «امکانات» گوناگونی را نیز پیش بینی می کند، بنابراین دعا از آن جهت که شرطی است که خود خداوند برای جریان امور تعیین می کند بسیار مهم است. در مورد روابط انسانی هم همینطور است.

برای مثال ازدواج و زنا را در نظر بگیرید. اگر شوهری ازدواج را به هم بزند و زنش بفهمد، اگر زن بخواهد شوهرش را ترک کند، کاملاً قابل درک است. اما اگر این زن شوهرش را دوست داشته باشد، فکر می کند: "اگر شوهرم اکنون از کار خود توبه کند، صادقانه به من اعتراف کند و مرا ببخشد، او را می بخشم و ازدواج ما پابرجاست." بنابراین، حتی اگر به اصطلاح تصمیم گیرنده در چنین موردی یک زن باشد، باز هم نتیجه بستگی به این دارد که مرد چه می کند.

ما همچنین می توانیم یک مثال بسیار گویا از متون مقدس ارائه دهیم. وقتی ابراهیم به خدا دعا کرد - یا به نظر ما باعث شد که خدا سدوم را نابود نکند، اگر در آنجا پنجاه، چهل و پنج، چهل، سی، بیست یا ده نفر عادل بودند، چنین نبود که ابراهیم چنین کرده بود. خداوند را که خود محبت است تحت تأثیر رحمت بیشتری قرار داد، اما برعکس، در دعایی که ابراهیم کم کم متوجه شد که رحمت خداوند بسیار بیشتر از آن چیزی است که در ابتدا تصور می کرد - در عین حال متوجه شد که قدوسیت خدا نمی تواند تحمل کند. گناه علیرغم رحمت، اما باید آن را از بین ببرد.

هدف از دعای ما نمی تواند تغییر اراده یا احکام خدا باشد، بلکه برعکس: جوهر واقعی دعای ما باید این باشد که بخواهیم همه بر اساس اراده نیک و کریمانه خداوند متولد شوند. همانطور که خود عیسی به ما آموخت که دعا کنیم: "پادشاهی تو بیاید، اراده تو در زمین نیز انجام شود، همانطور که در آسمان است."

پس لازمه دعای واقعی و کامل این است که اراده انسان با اراده خدا کاملاً متحد شود - و خود انسان با خدا. چه کسانی هستند که قبلاً کاملاً با خدا یکی شده اند و اراده آنها با اراده خدا هماهنگ است؟ احتمالاً همه شما پاسخ را می‌دانید: البته، مقدسین در بهشت، که آنها نیز - نه فقط فرشتگان به تنهایی - همیشه وقتی عیسی را تفسیر می‌کنند، چهره پدر آسمانی را می‌بینند.

دعا با مریم و اولیای الهی از یک سو به معنای الگو قرار دادن نماز و ایمان و اعتماد و محبت و ارادت آنها و تلاش در پیروی از آن است. از سوی دیگر، به این معناست که به یاد داشته باشید که آنها نیز مانند ما اعضای همان بدن مسیح هستند و همه این بدن همراه با سر الهی خود در دعای مستمر، یعنی در اعتلای مستمر روح، زندگی و تنفس می کند. و قلب در ارادت کامل به خدا.

  • شیرزاد دبیقی

نظرات (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی